کاش مثل حاج قاسم من به چشم تو بیام

  • خانه 

تنها دلخوشی

14 تیر 1403 توسط طه

#تنها دل خوشی#

حضرت زهرا (س) همراه فرزندان خود هر روز به مزار شهدای احد می رفت وبر آنان گریه می کرد . 😔
روزی همراه فرزندان خود که از مزار شهدای احد به خانه برگشت ،حضرت علی(ع)دید که صورت حضرت زهرا (س)وفرزندانش آفتاب سوخته شده است.
علت را از آنها پرسید.حضرت فاطمه (س) فرمودند:هروقت که همراه فرزندانش به مزارشهدای احد می رفتند زیر سایه ی درخت خاری می نشستند .آنه دیدند که تنها دلخوشی من همین درخت یک درخت خار است آن را نیز بریدند تا سایه ی آن را ازمن دریغ کنند.

حضرت علی(ع) تصمیم گرفتند که برای ایشان یک جایی را درست کنند تا آن حضرت در آنجا به گریه وعزاداری بپردازند.
ایشان جای کوچکی را به نام بیت الاحزان ساختند.
آن بانوی بزرگوار شب وروز رادربیت الاحزان به گریه می پرداختند وبه پیامبر(ص)می فرمودند که ای پدر جان بعداز شما کسی دیگر به ما اعتنایی نمی کند وبه ما سر نمی زند واز ما دلجویی نمی کند . 😔 😔 😔

#به قلم_خودم#

#سبک_زندگی_فاطمی#

#شهادت_حضرت _فاطمه(س)#

#بیت_الاحزان#

 نظر دهید »

جادوی قلم

14 تیر 1403 توسط طه


هنگامی که ذهن جولان پیدا می کند،نمی دانی با قلم ✍ به کدام مسیر ذهن پرواز کنی.
گاهی اوقات قلم خودش از نوشتن درصفحه ای که مانند صخره هایی تندو تیز سراشیبی دارد حالتی غلتان به خود می گیرد.
همین قلم است که خیلی از نظریه هایی را بر روی کلک خیال به حرکت در می آید را نقدو بررسی می کند.
وقتی سوار بر قایق خیال انگیز می شوی
واژه هایی نامفهوم درسراشیبی دیدگان راه می روند.
همین ذهن سیال باید در فضایی آرام وبدون تنش واژه هارا در کنار یکدیگر چینش خاصی دهد تا معنا پیدا کند.
قلم تاج بندگی اش را بر روی شن زاری از مروارید های سیاه وسفید ذهن قرار می دهد ودر جلوی دیدگان همه به رقص در می آید،قلمی که خداوندمتعال در قرآن به آن قسم یاد کرده است.
اکنون این قلم من وشماست که می تواند فردی اصلح را انتخاب کند که سرگذشت یک قوم وملت را تغییر دهد.

#روز_قلم_گرامی_باد

#به_قلم_خودم

#جولان_ذهن

#انتخابات_اصلح_قلم

 نظر دهید »

دیوار کوتاه تر از آخوند

04 آبان 1402 توسط طه

دیوار کوتاه تر از آخوند

چند روز پیش هیئت امنای یکی از مساجد داخل شهر به همسرم زنگ زد واز او خواست تا به عنوان امام جماعت مسجد شهر به آنجا برود.از فضای شهر ومسجد چه بگویم.تمام خانه ها از بیرون سنگ نما حتی مسجد هم نمای آن سنگ رومی وخیلی زیبا بود .داخلش هم سالن مطالعه وهمچنین امکانات هم برای بازی وسرگرمی بچه ها فراهم بود .در طبقه ی بالای مسجد هم خانه‌ی عالم قرار داشت .پیرمرد وپیرزنی که بچه هایش آنها را از خانه بیرون کرده بودند درآنجا زندگی می کردند.هیئت امنا برای اینکه آنهارا از آنجا بیرون نکنند باهم توافق کرده بودند که برای روحانی مسجد جایی خارج ازمسجد خانه اجاره کنند.ما همراه هیئت امنا ازچند خانه اجاره ای دیدن کردیم.خانه که چه بگویم ! 

خانه که نبود بیشتر شبیه به انباری وسایل بود.

خانه باید در حد و شان مسجد شهر می بود ولی….

طبقه ی دوم مسجد هم خانه‌ی خادم مسجد بود که مشکلش نداشتن حمام بود .

هیئت امنا هم با سر خانه‌ی عالم مشکل داشتند.آنها باهم در جلسه ای که در مسجد برگزار کرده بودند،به این نتیجه رسیده بودندکه اگر روحانی مسجد در خانه ی عالم ساکن شود سر یک سال نمی توانند اورا از آنجا بیرون کنند.🧐
یکی از علائم آخر زمان مساجدی آباد وزیبا با سنگ های فاخر است .اما عبادت کننده در آن مسجد کم است.
این مسجد هم مثل همین مساجد آخر زمان بود.

مساجد به جای اینکه کانون ومحل جذب جوانان وحل مشکلات دیگران باشد تبدیل به جایی برای کاسبی هیئت امنا که چه عرض کنم .به قول آقای قرائتی در جلسه ای که درقم با ستاد ائمه جماعات وطلاب داشت مسجد تبدیل به بازار هیئت فساق شده است .

هئیت امنای مساجد به جای اینکه حامی روحانی وطلبه باشد به فکر چشم وهم چشمی و نظر یکدیگر هستند.
کاش ستاد اقامه نماز وائمه جماعات مساجد به این موضوع بیشتر اهمیت می دادندواین بازار کاسبی را که حتی به اسم روحانی مساجد از بین مردم پول جمع آوری می کنند بساطشان را برچینند.

#به_قلم_خودم 
#_دیوار_کوتاه_آخوند
#_هیئت _امنا
✍سمیرا نژادلر
#_نویسندگان_حوزوی

 نظر دهید »

خدا

17 مهر 1402 توسط طه

کاش می شد با پرچم گل سرمه کشید 
کاش می شد با رگ گل با خون نوشت 
کاش می شد در دل شب باز به مهتاب رسید 
کاش می شددر چرخش باد با گلبرگ پرید 
کاش می شد تادر ریشه ی گل به خدا باز رسید 
کاش می شد با کاسه ی گل ژاله ی مهتاب نوشید 
کاش می شد تا سرا پرده ی گل ناله کشید 
کاش می شد دست در دامن  پروانه به الله رسید

 نظر دهید »

شعر آهنگ باران

01 اردیبهشت 1402 توسط طه
شعر آهنگ باران

باز می زند باران آهنگ بی پایان

باد مشت می کوبد باز بر دل ایوان

آسمان سقفش را داده باز به باران

لبخند نفش بسته بر کوچه ی آبان

باز می دهد کوچه بوی خوش باران 

کوچ پرستویی بی شاخ وبی پروا

باز رنگ می بازد کوچه به یاد باران

گل می شکفد با ناز یاد بهار تو

سه شنبه وجمعه باهم می تازند 

یاد گل نرگس برکوی آن یاران

جمع شده بود اشکش در گوشه ی ایوان

باز هم سرازیر شد اشکش در گوشه ی فنجان

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

کاش مثل حاج قاسم من به چشم تو بیام

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس